شش ماه بعد از آنکه ماجرای اختلاس سه هزار میلیارد تومانی علنی شد، قوه قضائیه جمهوری اسلامی، اولین جلسه دادگاه این اختلاس را در دادگاه انقلاب تهران برگزار کرده است.
این اختلاس که تا کنون، بزرگترین اختلاس در تاریخ ایران به حساب می آید، پای دولت و بانکهای دولتی و غیر دولتی را به میان کشیده و مه آفرید خسروی و برادرانش که تا چند سال پیش با وامی اندک توانسته بودند یک گاوداری در شمال کشور راه اندازی کنند، با استفاده از روابط خود توانستند به صورت غیرقانونی صاحب بیشتر از ۴۰ شرکت شوند.
روابط آنها چنان گسترده بود که حتی دولت، نیز بخشی از کارخانجات خود را به آنها واگذار کرد و اختلاس نیز از یکی از همین کارخانجات شروع شد. گروه امیر منصور آریا بعد از تصاحب یکی از این کارخانجات، با بانک صادراتی که در محل کارخانه وجود داشت، کلید این اختلاس را زد.
این گروه ال سی های ریالی(اعتبار اسنادی) با ارقام بالا از بانک صادرات مستقر در شرکت فولاد می گرفت و پیش از سر رسید، آنها را در یک شعبه بانک ملی که روابطی با مدیران آن شعبه داشت به بهایی کمتر از قیمت واقعی می فروخت.
بنابر گزارشها روشی که گروه امیر منصور آریا در پیش گرفته بود حتی پیش از خریدن آن کارخانه نیز از سوی مدیران دولتی آنجا کمابیش استفاده می شد ولی این گروه خیلی زود و در مدت کوتاهی با استفاده از الی سی های بانک صادرات پول های هنگفتی را از بانک ملی بیرون کشید.
اسنادی که این گروه در قبال این ال سی ها(اعتبار اسنادی) ارائه می کرد یا ارزش چندانی نداشتند یا خریدار و فروشنده آنها یکی از شرکت های وابسته همین گروه بودند.
بعد از رو شدن اختلاس، ابتدا مدیران عامل بانک های صادرات به عنوان صادرکننده الی سی های ریالی و بانک اصلی خریدار (تنزیل کننده) یعنی بانک ملی از سمت های خود کنار گذاشته شدند.
محمد جهرمی مدیر عامل بانک صادرات در همان روزهای اول فاش شدن اختلاس خود را بی تقصیر می دانست و می گفت که باید به بانک صادرات بابت کشف چنین اختلاس بزرگی جایزه داده شود.
محمود خاوری مدیر بانک ملی در چشم به هم زدنی، وقتی هنوز هیچ چیز به درستی روشن نبود بار و بنه خود را به قصد یک کار اداری جمع کرد و ابتدا به لندن و بعد به تورنتوی کانادا رفت که پیش از این اقامت آن کشور را به دست آورده بود.
سر و صدا از هر گوشه ای بلند بود و هر روز کسی یا گروهی از مقامات حکومتی متهم می شد که در این اختلاس بزرگ دست داشته است.
بیشتر از همه دولت محمود احمدی نژاد در مظان اتهام قرار داشت ولی آقای احمدی نژاد گفت که دولتش پاکترین دولت تاریخ ایران است و نقشی در این اختلاس نداشته است.
در حالی که قوه قضائیه مشغول بررسی این پرونده بود، برخی، اعضای دفتر آقای احمدی نژاد را که به گروه انحرافی شهرت پیدا کرده اند، به عنوان متهم مطرح کردند.
مدیران و اعضای هیات مدیره چند بانک دولتی و خصوصی برکنار شدند و فشار بر محمود بهمنی رئیس بانک مرکزی و شمس الدین حسینی وزیر اقتصاد شدت گرفت.
گروهی از نمایندگان مجلس نامه شکایتی را علیه آقای احمدی نژاد تنظیم کردند اما با واکنش آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران پا پس کشیدند.
آقای خامنه ای گفت که رسانه ها بیش از این نباید به جنجال و هیاهو درباره این ماجرا ادامه دهند بخصوص اگر عده ای به دنبال استفاده های دیگر از این مسائل باشند.
اما فضای حاکم بر کشور، نمایندگان را واداشت که طرح استیضاح وزیر اقتصاد را در صحن علنی مطرح کنند بلکه با کنار گذاشته شدن او، جو متشنج حاکم بر کشور کمتر شود.
همه چیز مهیا شد و در روز استیضاح وزیر اقتصاد، نمایندگان مجلس عزم خود را برای کنار گذاشتن شمس الدین حسینی جزم کرده بودند و با نطق های آتشین خود این تصور را بوجود آورند که وزیر اقتصاد لحظات آخر وزارت را در مجلس سپری می کند. اما وقتی نمایندگان از نهار و نماز برگشتند همه چیز تغییر کرده بود و نمایندگان دوباره به او رای اعتماد دادند.
در این میان پای قائم مقام محمود بهمنی رئیس کل بانک مرکزی گیر بود و حمید پورمحمدی از سوی قوه قضائیه دستگیر و به زندان منتقل شد. دستگیری معاون رئیس کل بانک مرکزی با اعتراض محمود احمدی نژاد و محمود بهمنی رو به رو شد اما قوه قضائیه در مقابل فشار دولت کوتاه نیامد. او بعدها با وثیقه ای سنگین آزاد شد اما به نظر می رسد پرونده وی سنگین تر از آن است که مقامات دولتی بتوانند او را تبرئه کنند.
حالا که آبها از آسیاب افتاده و تب روزهای اول فرو کش کرده است، دادگاهی برای رسیدگی به پرونده اختلاس تشکیل شده است که ۳۲ نفر به عنوان متهم در آن حضور دارند.
از همین حالا دادگاه پنج نفر را در ارتباط با این پرونده، به افساد فی الارض متهم کرده که در ایران حکمشان اعدام است.
عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران در اولین جلسه دادگاه در باره صاحبان اصلی شرکت توسعه سرمایه گذاری آریا گفت که صاحبان این شرکت چهار فرزند شخصی به نام منصورخان در منطقه شهرستان رودبار بودند.
این برادران قبل از راه اندازی شرکت آب معدنی داماش زندگی بسیار معمولی داشتند تا این که تصمیم به راه اندازی شرکت توسعه سرمایه گذاری امیرمنصور آریا گرفتند.
این شرکت در سال ۸۵ تاسیس شد و به گفته دادستان تهران با رهبری مه آفرید امیرخسروی به چند هزار میلیارد تومان "ثروت نامشروع" دست یافت.
به گفته آقای جعفری دولت آبادی این گروه در کمتر از یک دهه فعالیت به یک قطب اقتصادی در کشور تبدیل شد. گزارشها نشان می دهد که گروه سرمایه گذاری امیرمنصور آریا در زمان رو شدن پرونده اختلاس حدود ۵۰ شرکت با نزدیک به ۱۸ هزار کارمند داشتند.
چه بر سر کارخانه بزرگ کفش ملی آمده است؟ |
در کارخانه کفش ملی تا سال 1350 انواع مختلفی از کفش مثل کفش ورزشی ، کفش برای روزهای بارانی،چکمه،پوتین،دمپایی،کفش کتانی،کفشهای بچه گانه و کفش ایمنی تولید می شد. در اکثر کشورهای دنیا به عنوان یکی از برندهای قابل رقابت فروش داشت اما مدتهاست که از آن عظمت خبری نیست و می شنویم که نابودی کارخانه ای که 25 میلیون جفت کفش تولید می کرد بی سر و صدا اتفاق افتاده است .. ولی واقعا چه بر سر کارخانه کفش ملی که روزگاری 25 میلیون جفت تولید می کرد آمده است؟ این پرسشی است که یک جامعه شناس اقتصادی در پاسخ به آن می گوید: تقریبا نابود شده است. علی اصغر سعیدی جامعه شناس ومحقق کارآفرینی که به بررسی وضعیت بنگاه های مصادره شده ابتدای انقلاب علاقه دارد در گفت وگو با تجارت نیوز گفت: گروه صنعتی ملی که از آقای ایروانی در سال 1357 مصادره شد، 25 میلیون جفت کفش تولید داشت که در 300 فروشگاه زنجیره ای به عرضه محصولاتش می پرداخت. اما اکنون تولید آن نزدیک صفر است. وی افزود: تقریبا چیزی از آن شرکت بزرگ باقی نمانده و برای دیدن وضع فروشگاه های کفش ملی هم مردم خودشان مشاهده می کنند و احتمالا اگر از گذشته چیزی به خاطر دارند آن را مقایسه می کنند. استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران افزود: همه ما کشورمان را دوست داریم و زمانی که مشاهده می کنیم چه بر سر کارخانه های مصادره شده آمده متاسف می شویم. دکتر سعیدی با اشاره به انگیزه تحقیق درمورد کارآفرینان ایرانی گفت: درابتدا کنجکاو بودیم تا علل مصادره ها را در یابیم. با مسئولین اقتصادی اول انقلاب گفت وگوهای زیادی انجام داده ایم تا علت مصادره ها را دریابیم چون اتهاماتی که بر اساس آن حکم مصادره صادر شد در مواردی که ما دیده ایم نه دادگاهی برای آن تشکیل شد و نه به شکایت مدعیان رسیدگی شد. من دوبار با مرحوم مهندس سحابی صحبت کردم و ایشان نیز در خاطرات خود آورده اند که چیزی جز حال و هوای انقلاب را نمی توان مقصر دانست. وی افزود: بحث این که آیا آنها وابسته به دربار بودند یا نه مفصلا در تحقیق های ما آمده است و ما به این نتیجه رسیدیم که نمی توان فعالیت اقتصادی با مقیاس بزرگ داشت اما با مقامات اقتصادی رابطه نداشت. وی گفت: دوره 1341 تا 1348 در ایران که دوره طلایی اقتصاد نامیده می شود نشان می دهد که نوعی همکاری میان تکنوکرات ها و فعالان اقتصادی یعنی دولت و بازار به توسعه صنایع سبک کمک بسیاری کرده است. بعد نیز دولت خود صنایع بزرگ را در همین دوره راه اندازی کرد. این عده تا حد زیادی در برخی ویژگی ها مانند شم اقتصادی، سابقه تجارت و واردات، و جهان دیدگی مشترک بودند. استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران با اشاره به این که تحقیقات او تاریخی و بر اساس روایت ها و اسناد متقن است گفت: سه شرح حالی که بنده و همکار عزیزم آقای فریدون شیرین کام نوشته ایم تحقیقاتی تاریخی اند و تنها تلاشی برای فهم عدم شکل گیری فعالیت های صنعتگران در دوره پهلوی، چگونگی انتقال از تجارت به صنعت و رابطه آنها با دولت بر اساس رهیافتی جامعه شناختی است. وی گفت: ما اقتصاددان نیستیم اما در دو کتاب از مفهوم کارآفرینی از منظر جوزف شومپیتر که به نحو جامعه شناختی به کار برده است سود بردیم. یعنی اینکه تا چه اندازه این فعالان اقتصادی از تجارت سنتی فاصله گرفتند و چگونه؟ |
زیبا کلام یک تنه به جنگ کلامی دو حامی کومت رفت و جواب هایی را داد که حتی پخش آن در بی بی سی از سوی زیباکلام تعجب برانگیز خواهد بود چه برسد به درج افشاگرانه در خبرگزاری سیاسی امنیتی سپاه فالس نیوز
فضائلی: آقای زیباکلام شما در کدام انتخابات شرکت داشتید؟ البته اگر دوست دارید بفرمائید؟
زیبا کلام: من در همه انتخابات از جمله انتخابات 22خرداد شرکت کردم و به موسوی رأی دادم.
معتقدم تمام انتخاباتها در جمهوریاسلامی انتخابات درستی بود
انتخابات سال 84 هم معتقدم آقای احمدینژاد 17میلیون رأی آورد و درست بود.
ولی انتخابات سال 88 را نمیدانم همه جا گفتهام که نمیدانم این انتخابات درست بود یا خیر؟
اگر کسی بپرسد که آیا واقعاً احمدینژاد 25میلیون رأی آورد؟
پاسخ میدهم ممکن است آورده باشد.
اگر کسی بپرسد که آیا ممکن است تقلب شده باشد، میگویم ممکن است تقلب شده باشد، به دلیل اینکه مطالعات میدانی نکردم.
ولی در مورد سال 84 محکم میگویم که احمدینژاد رأی آورد.
زیبا کلام: محض اطلاع آقای امینی! در انتخابات مجلس هشتم، یعنی در اسفند سال ۱۳۸۶ از ۵ الی ۶ میلیون از واجدین شرایط تهران شرکت نکردند. نامزدهای اصولگرا چقدر رای آوردند؟ بالاترین رأی را در دور اول آقای حداد عادل و احمد توکلی و علی مطهری آورد. میزان رأی اینها هم حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار رای بود.
سقف رای متعلق به آقای آقاتهرانی و حداد عادل بود که حدود ۷۰۰ هزار رای بود. اگر ۲۰ درصد از واجدین شرایط در تهران به آقای آقا تهرانی و حداد عادل رای میدادند رأی اینها بالای یک میلیون رأی بود. چه کسی میگوید که در انتخابات ۸۶ مردم در انتخابات شرکت کردند؟
زیبا کلام در پاسخ به امینی گفت: بله، من افتخار میکنم که نخبه هستم، من افتخار میکنم به اینکه نخبه هستم. لااقل نخبگان جامعه من را قبول دارند. شما را نه نخبگان جامعه قبول دارند و نه عوام جامعه قبول دارند. گفتم تهران ۶ میلیون رایدهنده دارد، ۲۰۰ - ۳۰۰ هزار تا به کاندیداهای شما رای دادند. !!!
زیبا کلام: ادعای من نیست. وقتی تمام گروههایی که هستند و همانهایی که زمانی در حاکمیت بودند اعلام میکنند که در انتخابات شرکت نمیکنند.
زیبا کلام: چه کسی گفته است که اینها اسلام را قبول ندارند. اینها گفتهاند که عملکرد شما را قبول ندارند. مگر شما خدا هستید؟ پیامبر هستید، امام زمان هستید، مگر شما حلول اسلام هستید که اگر بگویند شما را قبول نداریم بگویید اسلام را قبول ندارم؟
زیبا کلام: آقای فضائلی شما اگر راست میگویید همینهایی را که امروز گرفتید و در زندان هستند در تلویزیون بیاورید و آنها در یک برنامه تلویزیونی بگویند که چه چیزهایی را قبول دارند و چه چیزهایی را قبول ندارند. چرا شما از زبان مردمی که در حبس هستند صحبت میکنید.
امینی: شما میگویید این دیدگاههایی که مردم را قبول داشته باشد فاشیستیاست آقای زیباکلام آیا این جوانمردانه است؟
زیبا کلام: آقای امینی میدانید چرا شما این حرف ها را میزنید چون نخبگان قبولتان ندارد تحصیلکردهها قبولتان ندارند.
امینی: آقای زیباکلام من خودم تحصیلکرده این جامعه هستم و در این مدت دو کتاب کاملاً کارشناسی نوشتهام.
زیبا کلام: 200 عدد کتاب هم نوشته باشید زحمت زیاد نکشید. چرا که نخبه نمیتواند طرفدار احمدی نژاد باشد.
امینی: مگر من طرفدار احمدینژاد هستم؟
زیبا کلام: خود آقای احمدینژاد هم عقلش میرسد که چه کسانی به او رأی میدهند به همین دلیل سراغ آنها رفته است.احمدی نژاد یک بار هم نیامد در دانشگاه صحبت کند او خود گفت گور بابای نخبهها رأی نخبگان را من نمیخواهم مگر آنها چقدر رأی دارند. من میروم پول خرج میکنم و از دهاتها رأی میآورم و در این زمینه هم موفق شد.
زیبا کلام: شما میگویید جمهوری اسلامی متکثر است؟
امینی: بله جمهوری اسلامی بسیار تکثرپذیر است یعنی معتقدم اوج دموکراسی در جمهوری اسلامی وجود دارد و این بالاتر از همه دموکراسیهاست و این بالاتر از دموکراسیهایی است که در دنیا میبینید.
زیبا کلام: شما بگویید در انگلستان چند زندانی سیاسی وجود دارد.
امینی: آقای زیباکلام شما معیار دموکراسی را زندانی میدانید؟!
زیبا کلام: پس چه چیز را معیار قراردهم؟ مطبوعات را؟
زیبا کلام: در همین انتخابات مجلس نهم مگر آلترناتیو داریم؟ کدام آلترناتیو را داریم؟ کدام تکثر را داریم؟ شما یک طرف رحیم مشایی و احمدینژاد دارید یک فراکسیون اصولگرایان سنتی دارید، یک فراکسیون آیتا... مصباح را دارید.
غیر از اینها کدام جریان اصلاحطلب را دارید؟ اصلاحطلبی را که در زندان اوین هست را در جزو کدام آوردید؟ اصلاحطلبی که گفتید حزب مشارکتش و سازمانی مجاهدینش غیر قانونی است، روزنامه ندارد، ارگانی ندارد، هیچی ندارد شما اینها را هم در انتخابات جزو گروهها و جریانات سیاسی در انتخابات آوردهاید؟
امینی : تکثر برای انتخاب شوندگان وجود دارد...
زیبا کلام: کدام تکثر؟ این که بین اصولگرایان اختلاف بوجود آمده است را شما تکثر میدانید؟ آقای احمدینژادی که تا دیروز روی سرتان میگذاشتید، حلوا حلوا میکردید، حال که با شما مخالف شده است، این میشود تکثر ؟!
امینی : من به احمدینژاد چه کار دارم؟
زیبا کلام: آیتا... مصباح و آیتا... مهدویکنی میشود تکثر ؟ شما 8+7 و جبهه پایداری و آن طرف احمدینژاد و رحیم مشایی را تکثر میدانید؟
امینی : اسم این پس چیست؟
زیبا کلام: نه، شما بفرمائید، شما جامعهشناس هستید. آیا این تکثر است؟
امینی : بلکه تکثر است.
زیبا کلام: اگر این تکثر است که بنابراین حرفی ندارم.
اگر این تکثر باشد پس انتخابات حسنیمبارک هم درست بود. 90درصد رأی آورده بود، شاه هم انتخاباتش درست بود. اگر این تکثربود.
امینی : من از شما یک سئوال میکنم: آن چیزی که در جریان احمدینژاد است و آن چیزی که به نام جبهه متحد است و جبهه پایداری است، آیا اختلاف است یا نه؟ آیا با هم تفاوت دارند یا نه؟ تکثر یعنی اینکه با هم متفاوت باشند دیگر.
زیبا کلام: شما به من بگوئید که جبهه پایداری برنامهاش برای مملکتداری چیست؟
امینی : این نقص نخبگانی ما است.
زیبا کلام: این نقص نخبگان نیست ، من به تو میگویم ، جبهه پایداری به علت رحیم مشایی از احمدینژاد جدا شد، یعنی اگر امروز احمدینژاد از مشایی خداحافظی کند، جبهه پایداری و احمدینژاد یکی میشوند.
زیبا کلام: من به شما گفتم زندانیان سیاسی رژیم شاه تمام نخبگان این مملکت بودند.
امینی : یعنی آحاد عموم مردم
زیبا کلام: نه نبودند ، وقتی مبارزه راه افتاد ، بعد به جریان پیوستند.
امینی : این تفسیر شماست
زیبا کلام: بله این تفسیر من است. من دوسال و نیم، سه سال با 5000 زندانی سیاسی این مملکت بودم، کدامشان عــــــــــــــــــــوام بودند؟
منبع :
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13901025000689